در تاریخ توسعه نرمافزار، اندکی از ایدئولوژیها به اندازه Agile مورد تبلیغ و تمجید قرار گرفتهاند. این ایدئولوژی ویژگیهای ایدهآلی انعطافپذیری، همکاری و کارآیی را میپوشاند. با این حال، گذر زمان نشان داد که رویاهای Agile همچون میراژی بیش نیست.
افشای ناکامی Agile از زبان یکی از پرستاران فرهنگ این ایدئولوژی صورت نگرفت، بلکه از زبان یکی از این پرستاران، کلیف برگ، که سالها این ایدئولوژی را ترویج کرده بود، آمد. این اعتراف، گرچه دیرینه بود، لحظهای تاریخی در توسعه نرمافزار را نشان میدهد.
خسارات Agile نه تنها به موارد مالی محدود نمیشوند؛ بلکه به بستر حرفه این حوزه نیز میرسند. تعداد بیشماری از افراد ناتوان و بیفهم، در مراسمهای پیچیده Agile مخابرهکنندگان عبارات مدنظر، راهی برای یافتن شغل ایمن در شرکتهای بزرگ یافتند. این شرکتها تبدیل به محلی شدند که پرندههای عبارات بدون معنی و نمودارهای رنگارنگ را در یک رقص مراسمی خالی از معنی اجرا میکردند.
جلسات، که یکگاه مایهی پیشرفت مفید بودند، به جلسات بیپایانی تبدیل شدند که نمایانگری از پیشرفت جایگزین نتایج ملموس شد. یک نسل کامل از مهندسان نرمافزار، توسط وعده نوآوری جذب شده، خود را در گل و لطافت Agile به جای پریدن در آسمان، در میان گل و لطافتهای ناکارآمد آن یافتند (با استفاده از یک کلاه شاعرانه).
سرگرمکننده است که نویسنده، در زمان مسخرهآمیز نمایش یک استیکر واقعی که انکار ناکامی Agile را نشان میدهد، احساس ناامیدی را به تصویر میکشد. درخواست کلیف برگ برای رعایت نصیحت الون ماسک، به عنوان یک لحظه حقیقتآمیز، تأکید بر این موضوع دارد که هیچ میزان هنر ذهنی، هیچ میزان جادویی و هیچ آکادمی شگفتی نمیتوانند کمبود شایستگی را جبران کنند.
امیدوارم دنیا اینقدر احمق نباشد که به ایدههای انقلابی شما
دوباره جلب شود، و “Agile 2” بهتریننامه دهه نخواهد بود. در مورد استانداردها و روشهای توسعه نرمافزار، باید به دهه 1990 باز گردیم و با یک قانون ساده ولی قاطع شروع کنیم:
“در یک لحظه، یک پروژه باید محصول نهایی خود را تولید کند.”
اگر این هدف تیم نباشد، آنگاه این یک پروژه واقعی نیست. این چیزی بود که مدیران به نظر میرسد تحت تأثیر سحر Agile، اولین چیزی بود که فراموش کردند.